باغ رز

بعضی از افراد در هر محیطی که قرار می‌گیرند، تلاش می‌کنند آنجا را به جای بهتری تبدیل کنند، اما تعداد این افراد کم است و در این بین، انگشت‌شمارند آن‌هایی که اراده‌ی قوی دارند، صبورند و تلاش می‌کنند تا در زندگی دیگران هم تأثیر مثبت بگذارند. شخصیت اصلی داستان باغ رز اتفاقاً از همین افراد انگشت‌شمار است. رز دختری است خیال‌پرداز، ماجراجو، عاشق گیاهان و سفر که به دور دنیا سفر می‌کند و بذر گیاهان را از مناطق گوناگون جمع می‌کند. او تصمیم می‌گیرد دانه‌هایش را در شهری بندری بکارد و برای خودش باغی داشته باشد. شهر شلوغ است و بی‌روح! رز زمینی را پیدا می‌کند و شروع می‌کند به کار. او دانه‌ها را می‌کارد و صبر می‌کند. بهار، تابستان، پاییز و زمستان می‌گذرد ولی از رشد گیاهان خبری نمی‌شود! رز همچنان امیدوار می‌ماند و مردم از ایمان و باور او به دانه‌هایی که کاشته شگفت‌زده می‌شوند. بچه‌های شهر برای رز گل‌های کاغذی رنگارنگ می‌آورند تا آن‌ها را در باغش بگذارد. یک روز که رز در باغ کاغذی رنگارنگش قدم می‌زند، متوجه موضوع مهمی می‌شود...